Blog

  • مثال اقتصاد معمولی و دیدگاه سیستمی:

    دیدگاه اول:

    کسب و کارها به ویژه بنگاه های تولیدی، صنعتی و بازرگانی که با کالای فیزیکی سر و کار دارند، تورم دوست هستند. بدین معنی که با حفظ میزان موجودی کالا، در برابر تورم مقاومت داشته و در بیشتر مواقع، به نفع آنهاست. به عبارت دیگر، وقتی کالایی را انبار میکنند، علاوه بر رشد به میزان تورم اقتصادی، بر سود آنها نیز افزوده می شود.

    به عنوان مثال، فرض کنید بنگاهی کالایی را با قیمت 100 تومان (قیمت تمام شده) تولید کرده است. در حالت بدون تورم، او می تواند با سود 20% این کالا را بفروشد (120 تومان = قیمت فروش). حال فرض کنیم که تورم 4% ماهانه داریم. این کالای 100 تومانی پس از یکماه، 104 تومان ارزش خواهد داشت. با احتساب سود 20% فروش، این بنگاه سودی معادل 104 + 20% = 124.8 تومان خواهد داشت (سود 24.8 تومان). یعنی 0.8 تومان، بیشتر از حالت بدون تورم.

    این ترفندی است که برخی سیاست مداران با ایجاد تورم، جذابیت تولید را افزایش می دهند. هرچند ایجاد تورم، دلایل بسیار دیگری (مانند تحرکت اقتصادی، مالیات پنهان و …) نیز دارد که خارج از بحث این متن است.

    دیدگاه دوم:

    تورم باعث نابودی اقتصاد و کاهش قدرت خرید مردم می شود. بنابراین طرف تقاضا کاهش یافته و باعث سود کمتر بنگاه ها می شود. این مهم حتی می تواند با نگاه انتظارات تورمی نیز پیش بیاید. یعنی مردم انتظار تورم داشته باشند و در نتیجه، خریدهای خود را سریع تر و زودتر از زمان نیاز انجام دهند. که به نوبه خود در کوتاه مدت باعث تورم بیشتر می شود (و احتمالا در بلند مدت باعث رکود می شود).

    دیدگاه سیستمی:

    حال کدام دیدگاه درست تر است؟ به عبارت دیگر، کدام دیدگاه، قدرت اثر گذاری بیشتری دارد؟

    از دیدگاه تفکر سیستمی، هر دو گزاره صحیح هستند. به عبارتی، تورم باعث افزایش تولید و نیز کاهش قدرت طرف تقاضا (مردم) می شود. اما آنچه مهم است، ایجاد تعادل پایدار بین این دو دیدگاه است. به طوری که ایجاد تورم، باعث افزایش تولید شود تا زمانی که قدرت خرید مردم و طرف تقاضا، توان هضم تورم را داشته باشد. این مهم در کشورهای توسعه یافته به شدت رعایت می شود. به طوری که نوسانات تورم، تک رقمی بوده و معمولا بین 2% تا 5 % در نوسان است.

    در دیدگاه سیستمی، با ساخت حلقه های علت و معلولی و چرخه های مربوط به آن، به هر دو نگرش به صورت همزمان توجه می کنند. مدلسازان سیستم های پویا به دنبال کشف حلقه هایی هستند که قدرت بیشتری داشته یا به ایجاد تعادل در مدل کمک می کنند و مدل را متعادل یا بالانس می کنند.

    به عنوان مثال، آنها متغیرهای دیگری نیز را مورد بررسی قرار می دهند: اشتغال، شاخص قیمت مصرف کننده، دستمزد کارگران و … . هر چه تعداد این متغیرها به واقعیت نزدیک تر بوده و دقیق تر سنجیده شوند، مدل های حاصل از تفکر سیستمی و سیستم های پویا، خروجی های بهتری را نتیجه خواهند داد. ولی همواره سعی بر آن است تا پیچیدگی مدل زیاد نشود؛ زیرا با افزایش پیچیدگی مدل، امکان خطا نیز افزایش می یابد.

  • جریان پولی مدرن

    میگوید که:

    • کسری بودجه دولت، افسانه است.
    • دولت مردم را بدهکار می کند تا تولید محصول یا خدمت بکنند.
    • برای پرداخت این بدهی، طلب پول می کند (مالیات).
    • یعنی همان پولی که خودش اختراع کرده را از شما میخواهد تا بدهی تان صاف شود.
    • پس هر چقدر بخواهد، می تواند بدهی ایجاد کند و از مردم بگیرد.
    • البته که محدودیت هایی هم دارد. یعنی تا جایی می تواند بدهی ایجاد کند که اقتصاد و مردم، توان اجرا و پرداخت آن را داشته باشد. این مقدار بسته به اقتصاد هر کشور متفاوت است.
    • پس هر موقع بودجه کسری داشت، می تواند پول چاپ کند و به مردم بدهد. و مجدد آن را از مردم طلب کند.

    درک من تاکنون:

    1. ما غذا میخریم (مجبوریم خب).
    2. برای خرید به پول (کاغذ پاره) نیاز داریم.
    3. پول را چه کسی دارد؟ دولت.
    4. پس برای پولدار شدن، باید کار کنیم و از دولت پول بگیریم.

    سوال: اگر خودمان بکاریم و … و به پول احتیاج نداشته باشیم چه؟

    جواب: هزاران سال نتونستن. الان هم هیچ روستایی خودکفایی ندارد. پس برو کار کن مگو چیست کار.

    جواب 2: فرضا شما خودتان میکارید و میخورید. آیا شما به آب، برق، انرژی، نیروی کار، راه و … نیاز ندارید؟ این ها دست دولت است. اصلا حقوق مالکیت زمین را دولت تعیین می کند. پس در هر صورت پایمان گیر دولت است.

    مرجع: کتاب افسانه کسری بودجه

  • Educational funding sites

    system dynamics 2024:

    To apply for a scholarship, log in to the Web Portal Submission System and click on “Award and Scholarship Information” located on your User Menu page. In your application, you should provide a brief paragraph that explains why you require financial assistance, and how your attendance at the conference will be of benefit to your community.

  • تراوشات ذهنی: چرا تولید بچه؟

    چرا تولید بچه؟

      تقریبا همه دین ها گفته اند که خدایی وجود دارد و پس از مرگ نیز به سوی خدا می رویم. قبل از تولد هم در دنیایی دیگر بوده ایم.

      در قرآن امده است که “نفخت من روحی”. یعنی اگر خدا روح باشد، ذره ای از آن روح در وجود انسان قرار دارد. بنابراین، انسان در ابتدا بخشی از خدا بوده. سپس به عالمی دیگر رفته و از آن عالم به این دنیای و کره زمین آمده است. پس از مرگ نیز به برزخ می رود تا تکلیف مشخص شود. در نهایت به پیش خدا بر میگردد (قران: انا لله و انا الیه راجعون).

      به عبارت دیگر، انسانها در ابتدا پیش خدا هستند و در آخر هم پیش خدا بر میگردند. ولی سوال اصلی این است:

      چرا بچه تولید می کنیم؟ که از پیش خدا، آدم دیگری را بیاوریم کره زمین.

      خب بذاریم همونجا بمونن دیگه. بیان اینجا کلی رنج و سختی بکشن که چی بشه؟؟؟

    1. در باب توسعه و بهره وری

      چه زمانی توسعه می یابیم و می توانیم بهره ور شویم؟

      با مثال پیش میرویم تا ملموس باشد

      فرض کنید شما سوار خودرو هستید:

      • خودرو سالم است
      • خودرو ایراد فنی دارد ولی قابل حرکت است
      • خودرو خراب است

      در چه حالت (هایی) می توانید سرعت خودرو را افزایش دهید؟

      فقط در زمانی که خودرو سالم و قابل حرکت باشد، امکان افزایش سرعت است. پس گزینه سوم حذف می شود.

      حال فرض کنید که ایراد و خرابی خودرو بخاطر دود اندود یا خرابی یکی از شمع های موتور باشد. در اینصورت خودرو حرکت می کند ولی دور موتور تا یک سطح معینی (مثلا دور موتور = 3) بالا می رود. پس از آن دیگر شما هر چقدر گاز دهید، باز هم سرعت شما افزایش پیدا نمیکند.

      به عبارت دیگر، فقط در حالت سالم بودن خودرو شما میتوانید سرعت را افزایش دهید.

      در بابت بهره وری و ارتباطش با مثال بالا

      از نظر من بهره وری و رشد و توسعه زمانی معنا دارد که کل بخش های جامعه شامل اقتصاد و حکومت و دین و اجتماع و .. در حال پایدار یا ثبات باشند. یعنی یک تعادل در کلیه بخش ها داشته باشیم. در غیر اینصورت سخن از بهروه وری و توسعه اقتصادی و .. مزخرفی بیش نیست.

      چون

      شما وقتی می توانید به فکر رشد اقتصادی و اجتماعی (رشد سرعت خودرو) باشید که همه اجزا در تعادل بوده و درست کار کنند. یعنی شما وقتی می توانید سرعت خودرو را به 150 کیلومتر در ساعت برسانید که سرعت خودرو در 140 کیلومتر بتواند به مدت 1 دقیقه حرکت کند.

      وقتی شما نمی توانید سرعت خودرو را پایدار نگه دارید و هی کم و زیاد می شود (مثلا بین 70 تا 80 کیلومتر)، پس نمیتوانید به سرعت 100 فکر کنید. وقتی تورم و شاخص های اقتصادی و اجتماعی دائما در نوسان هستند، شما نمی توانید عدد دقیق برای بهره وری و رشد و توسعه بیان کنید.

      تا اینجا باشه بعدا کامل تر کنم.

    2. محاسبه دستمزد حرفه ای

      این یک کپی ساده از متن ارجاعی است: راهنمای تعیین نرخ قرارداد ساعتی خدمات فناوری اطلاعات (سال 1401)

      دریافت فایل

      تعرفه نرخ پایه خدمات فناوری اطلاعات

      این نرخ ها تقریبا بالاست و برای سایر رشته ها بهتر از نرخ های پایین تری لحاظ کنید. ولی تنها مرجع مناسب است. بعد از این مرجع، دستمزدهای سازمان برنامه و بودجه قابل استناد است.

      ابتدا نرخ ساعت پایه خدمات بر مبنای حداقل دستمزد سالیانه وزارت کار در هر سال تعیین می شود.

      برای تعیین این نرخ به جدول 2-2 صفحه 8 مراجعه نمایید. برای سال 1401 این عدد برابر با 121 هزار تومان است.

      No alt text provided for this image

      ضرایب تخصصی نیروی انسانی

      بر مبنای نوع خدمات، عنوان شغلی، تحصیلات، سابقه و دوره ها ضرایب مختلفی روی نرخ پایه اعمال شده و نرخ ساعتی نهایی محاسبه می شود. این جداول در بخش 2-4-2 صفحه 9 موجود می باشند.

      No alt text provided for this image
      No alt text provided for this image

      4-مثال: نرخ ساعتی برنامه نویسی

      برای برنامه نویس، با 5 سال سابقه کار و مدرک کارشناسی ارشد نرخ ساعت کاری به شرح زیر است.

      نرخ ساعتی = نرخ ساعت پایه خدمات * ضریب رده شغلی * ضریب مدرک تحصیلی * ضریب سابقه کار

      نرخ ساعتی = 121000 * 1.17 * 1.15 * 1.20

      نرخ ساعتی = 195000 تومان در ساعت

      در عمل ممکن است با توجه به شرایط پروژه یا سازمان حدود 10-20 درصد روی این نرخ تخفیف داده شود.

      منبع: لینکدین

    3. تراوشات ذهنی

      در این صفحه، تراوشات ذهنی را مینویسم. یعنی ممکن است، درست باشد یا نباشد و

      البته که به کسی مربوط نیست در وبلاگم چه مینویسم.

      1. چرا تولید بچه؟

      تقریبا همه دین ها گفته اند که خدایی وجود دارد و پس از مرگ نیز به سوی خدا می رویم. قبل از تولد هم در دنیایی دیگر بوده ایم.

      در قرآن امده است که “نفخت من روحی”. یعنی اگر خدا روح باشد، ذره ای از آن روح در وجود انسان قرار دارد. بنابراین، انسان در ابتدا بخشی از خدا بوده. سپس به عالمی دیگر رفته و از آن عالم به این دنیای و کره زمین آمده است. پس از مرگ نیز به برزخ می رود تا تکلیف مشخص شود. در نهایت به پیش خدا بر میگردد (قران: انا لله و انا الیه راجعون).

      به عبارت دیگر، انسانها در ابتدا پیش خدا هستند و در آخر هم پیش خدا بر میگردند. ولی سوال اصلی این است:

      چرا بچه تولید می کنیم؟ که از پیش خدا، آدم دیگری را بیاوریم کره زمین.

      خب بذاریم همونجا بمونن دیگه. بیان اینجا کلی رنج و سختی بکشن که چی بشه؟؟؟

      2. نحوه دریافت وحی توسط پیامبران

      این یک بحث علمی و فلسفی است و ممکن است اعتقادات شما را متزلزل کرده یا مرتد در دین شوید. پس با آگاهی وارد شوید و اگر سواد کافی در این موضوع ندارید، این را نخوانید.

      چند وقت پیش، در بی بی سی یک مصاحبه ای بین سلمان رشدی و بازرگان پخش میشد که در یوتیوب هم موجوده در برنامه فکر کنم پرگار بود. من کتاب های دینی زیادی نمیخونم ولی برام جالبه که سلمان چی گفته که مهر مرتد زده اند بهش؟ (شبیه گالیله که گفت کره زمین گرد است و گفتن کافر شدی). خلاصه در این برنامه سلمان بخشی از تفکراتش رو بیان کرد که قابل تامل است.

      چی گفت؟ میگه که پیامبران در چه وضعیت و حالتی وحی دریافت می کردند: خواب یا بیدار، نشسته یا ایستاده یا دراز کشیده، و غیره (یعنی موود mood طرف چی بوده؟).

      بعد اومده گفته که بنابه دلایل دینی، فرض کنیم که پیامبر در عالم رویا (یعنی حالت خواب) وحی الهی دریافت می کرده. سوال میشه که این رویا چقدر قابل اعتماد است؟ یعنی هر خواب و رویایی رو میشه وحی تلقی کرد؟ و سوال اصلی تر این که، ازکجا بدونیم این رویا ها و خواب هایی که به عنوان وحی هستن، توسط شیطان بیان نشده اند؟ (در اینجا بحث آیات شیطانی شروع می شود و حکم مرتدی می گیرد)

      نکته جالبی در مصاحبه دیدم که اینجا مینویسم یادم بمونه. از بین علما و آیات عظام و خلاصه آخوندها، اسم آیت الله شبستری رو بیان می کنن که به صورت محترمانه اومده بحث کرده و گفته های سلمان رو نقد کرده! (این همه آخوند مشهور داریم، چرا فقط این!)

    4. محل کار سمی را پیدا کنید – قبل از پذیرش شغل


      وقتی در یک محل کار سمی کار می کنید، علائم را می توان به راحتی تشخیص داد. فریاد زدن و قلدری کردن، شایعات زیاد، و حجم کاری ناپایدار چند ویژگی متداول هستند. اما شناسایی سمیت در سازمانی که هنوز برای آن کار نمی کنید می تواند مشکل باشد. در اینجا سه پرچم قرمز وجود دارد که باید هنگام درخواست و مصاحبه برای شغل جدید مراقب آنها باشید.

      فرآیند مصاحبه بد. ارتباطات ضعیف از سوی استخدام‌کنندگان، ارواح و مصاحبه‌های بی‌پایان نشانه‌هایی هستند که نشان می‌دهند ممکن است چیزی در شرکتی که برای آن درخواست می‌دهید شکسته باشد. نشانه های دیگر عبارتند از انعطاف ناپذیر بودن در تاریخ و زمان مصاحبه و تحت فشار قرار دادن نامزدها برای پذیرش پیشنهادات در روز مصاحبه.

      آنچه کارکنان فعلی می گویند (و نمی کنند). هنگامی که درباره نقش، تیم خاصی که قرار است به آن بپیوندید و سازمان کلی سوال می‌پرسید، با دقت به پاسخ‌هایی که کارکنان فعلی می‌دهند گوش دهید. مراقب پاسخ‌های مبهم یا کدگذاری شده باشید – و البته سؤالات طفره‌رفته. از پرسیدن سؤالات بعدی برای وضوح بیشتر نترسید.

      گردش مالی بالا. فرصت‌های شغلی فراوان می‌تواند نشانه‌ای از رشد باشد، اما همچنین می‌تواند نشان دهد که شرکت در تلاش برای حفظ کارمندان خود است. دنبال کنید که کدام نقش‌ها پست می‌شوند و هر چند وقت یکبار. اگر متوجه شدید که همان نقش‌ها مرتباً بالا می‌روند، این می‌تواند نشانه‌ای دیگر از سمی بودن فرهنگ شرکت باشد.

      منبع: هاروارد بیزینس

    5. مهارت هایی که برای انتقال از مدیر پروژه به مدیر عامل نیاز دارید

      اگر مدیر پروژه ای هستید که آرزوی مدیر عامل شدن را دارید، ممکن است تعجب کنید که بدانید مهارت های شما در عین اینکه بسیار ارزشمند هستند، مستقیماً با مهارت های مورد نیاز برای موقعیت برتر همخوانی ندارند. در اینجا ویژگی هایی وجود دارد که برای رسیدن به آن باید توسعه دهید.

      ذهنیت آینده نگر. برای انتقال به دیدگاه مدیر عامل، فعالانه در جلسات برنامه ریزی استراتژیک شرکت کنید، در تعیین مسیر آینده سازمان مشارکت کنید و پروژه های خود را با این اهداف استراتژیک هماهنگ کنید. در مورد روندهای صنعت و فناوری های نوظهور که می توانند آینده کسب و کار شما را شکل دهند، مطلع باشید.

      ریسک پذیری محاسبه شده. برای ایجاد راحتی مدیر عامل با ریسک های محاسبه شده، پروژه هایی را انجام دهید که در آن نیاز به ارزیابی و کاهش ریسک به صورت استراتژیک دارید. به تدریج تحمل ریسک خود را گسترش دهید و از نتایج تصمیمات مدیریت ریسک خود درس بگیرید.

      خوش بینی. مربیگری و انگیزه دادن به اعضای تیم خود را تمرین کنید و بر شانس یادگیری و رشد تأکید کنید. به جای موانع، بر فرصت‌ها تمرکز کنید و در برابر شکست‌های اجتناب‌ناپذیر انعطاف‌پذیری جمعی ایجاد کنید.

      تاب آوری. به دنبال بازخورد انتقادی باشید – و با سپاسگزاری، خونسردی و طرز فکر رشد به آن پاسخ دهید. و نزدیک شدن به استرس را با خونسردی سنجیده تمرین کنید.

      یکدلی. در طول جلسات پروژه در گوش دادن فعال شرکت کنید و درک پویایی تیم و دیدگاه های متنوع را پرورش دهید.

      فراگیر بودن و اعتماد. از اعضای تیم با دیدگاه‌ها و پیشینه‌های مختلف نظر بخواهید و با انجام مداوم تعهدات و شفاف بودن در ارتباطات خود اعتماد ایجاد کنید.

      منبع: کسب و کار هاروارد

    6. یک هک ساده برای کمک به شما در برقراری ارتباط موثرتر

      برای برقراری ارتباط موثرتر، این هک را امتحان کنید
      ارتباطات بزرگ نقشه راهی ترسیم می کند که هم خود و هم مخاطبانشان را از نقطه A به نقطه B به طور موثر و موثر هدایت می کند. چه در حال ارائه یک سخنرانی بداهه یا سالانه در اتاق هیئت مدیره باشید، این چارچوب سه قسمتی می تواند به شما کمک کند واضح تر، متقاعدکننده تر و به یاد ماندنی تر ارتباط برقرار کنید. به سه سوال ساده نیاز دارد:

      چیست: با توصیف و تعریف حقایق، موقعیت، موقعیت و غیره که شما و مخاطبانتان با آن سروکار دارید، شروع کنید.

      پس چه: سپس، به بحث در مورد مفاهیم یا اهمیت آن برای مخاطب ادامه دهید. به عبارت دیگر، چرا این به آنها مربوط می شود؟ چرا باید اهمیت بدهند؟

      حالا چه: با طرح یک برنامه اقدام یا مراحل بعدی پایان دهید. این می تواند به پیچیدگی ارائه یک محصول یا طرح تجاری جدید یا به سادگی تنظیم یک جلسه بعدی برای بررسی باشد.

      این ساختار نه تنها به سازماندهی افکارتان کمک می کند. همچنین به عنوان یک راهنمای برای مخاطبان شما عمل می‌کند و پیگیری و عمل کردن بر اساس اطلاعات را آسان‌تر می‌کند.

      خلاصه

      استفاده از یک رویکرد ساختاریافته در هنگام برقراری ارتباط می تواند به شما کمک کند تا آنچه را که باید منتقل کنید اولویت بندی کنید. نویسنده در این مقاله به معرفی چارچوب «چه، چه، چه، حالا چه» خود می‌پردازد. این سازه مانند چاقوی ارتش سوئیس که به خاطر تطبیق پذیری و قابلیت اطمینان آن معروف است، انعطاف پذیر است و می تواند در بسیاری از موقعیت های ارتباطی مختلف مورد استفاده قرار گیرد. ساختار از سه سوال ساده تشکیل شده است: 1) چه چیزی: واقعیت ها، موقعیت، محصول، موقعیت و غیره را توصیف و تعریف کنید. 2) پس چه: مفاهیم یا اهمیت را برای مخاطب مورد بحث قرار دهید. به عبارت دیگر، ارتباط با آنها. 3) Now What: فراخوانی برای اقدام یا گام‌های بعدی مانند سؤال کردن یا تشکیل جلسه بعدی را مشخص کنید.

      در دنیای به سرعت در حال تحول ما، جایی که هر مکالمه، مذاکره، جلسه یا سخنرانی می تواند بر موفقیت شخصی و حرفه ای ما تأثیر بگذارد، هرگز ارتباط مؤثر به این اندازه حیاتی نبوده است. اگر پیام های خود را به شیوه ای واضح، مختصر و منطقی بسته بندی کنیم، به احتمال زیاد به اهداف ارتباطی خود دست خواهیم یافت.

      در این مقاله، من یک ساختار سه سوالی را ارائه خواهم کرد که معتقدم به عنوان ابزاری ضروری برای سناریوهای مختلف، از تعاملات بداهه گرفته تا ارائه‌های تجاری حیاتی عمل می‌کند، اما ابتدا اجازه دهید با این موضوع شروع کنیم که چرا داشتن یک رویکرد ساختاریافته بسیار مفید است.

      ارزش ساختار در ارتباطات

      یک ساختار یک نقشه راه فراهم می کند، یک ارتباط منطقی از ایده ها که هم ارتباط دهنده و هم شنونده را راهنمایی می کند. به آن به عنوان یک داستان با دقت ساخته شده یا یک دستور پخت خوب فکر کنید. و مزایای استفاده از یکی بسیار زیاد است:

      وضوح: یک ساختار ابهام را از بین می برد و تضمین می کند که پیام شما ساده و قابل درک و پیگیری است.
      حفظ: ایده هایی که به شیوه ای ساختاریافته ارائه می شوند، بیشتر به خاطر سپرده می شوند و ارتباط شما را تاثیرگذارتر می کند. مغز ما در واقع برای رمزگذاری و به خاطر سپردن اطلاعات ساختاریافته طراحی شده است.
      متقاعدسازی: یک ساختار منطقی مورد شما را نقطه به نقطه می سازد و با هدایت مخاطبان از طریق استدلال مستدل، اقناع را تسهیل می کند.
      کارایی: ساختار باعث صرفه جویی در زمان و انرژی ذهنی می شود و ایده های پیچیده را به نقاط قابل هضم و عملی ساده می کند.
      کاهش اضطراب: داشتن یک ساختار از پیش تعریف شده می تواند اضطراب ارتباطی را به میزان قابل توجهی کاهش دهد، زیرا از قبل می دانید که چگونه آنچه را که باید بگویید را منتقل کنید و احتمال اینکه محتوای خود را فراموش کنید کمتر است.

      چارچوب «چیست، خب که چی؟، حالا چه».


      این سازه مانند چاقوی ارتش سوئیس که به خاطر تطبیق پذیری و قابلیت اطمینان آن معروف است، انعطاف پذیر است و می تواند در بسیاری از موقعیت های ارتباطی مختلف مورد استفاده قرار گیرد. ساختار از سه سوال ساده تشکیل شده است:

      چه چیزی: حقایق، موقعیت، محصول، موقعیت و غیره را توصیف و تعریف کنید.
      بنابراین چی: در مورد مفاهیم یا اهمیت آن برای مخاطب بحث کنید. به عبارت دیگر، ارتباط با آنها.
      حالا چی: فراخوانی برای اقدام یا مراحل بعدی را مشخص کنید، مانند سؤال کردن یا تنظیم جلسه بعدی.
      این ساختار نه تنها به سازماندهی افکار شما کمک می‌کند، بلکه به عنوان یک راهنمای برای مخاطبان شما عمل می‌کند و باعث می‌شود اطلاعات را راحت‌تر دنبال کنید و بر اساس آن عمل کنید.

      چارچوب در عمل

      این ساختار در عمل چگونه به نظر می رسد؟ در اینجا سه نمونه آورده شده است:

      1.مقدمه

      مقدمه ها اغلب می توانند گیج کننده و گیج کننده باشند. استفاده از این ساختار می تواند به شما کمک کند شفاف باشید و انتظارات خود را برای آنچه در آینده خواهید داشت تعیین کنید.

      وقتی کسی را معرفی می کنید:

      چه: من مفتخرم که دکتر کلارک را معرفی کنم، کسی که اینجاست تا در مورد بینش او در مورد نظریه دلبستگی بحث کند.
      پس چه: کار او روش بسیاری از مردم را برای تصمیم گیری روزانه تغییر داده است. من مطمئن هستم که وقتی امشب اینجا را ترک کنید، متفاوت فکر خواهید کرد.
      الان چه: بدون هیچ مقدمه ای، در استقبال از دکتر کلارک به من بپیوندید.

      وقتی چیزی را معرفی می کنید:

      چه: من برای معرفی آخرین نسخه محصول خود هیجان زده هستم. در این نسخه ما بسیاری از پیشرفت‌های قابلیت استفاده را اضافه کرده‌ایم و سرعت خود را بهبود بخشیده‌ایم.
      بنابراین چه: اکنون مشتریان ما می توانند به راحتی وظایف خود را انجام دهند و در زمان و هزینه خود صرفه جویی کنند.
      حالا چه: وقتی این جلسه کنفرانس را ترک کردید، لطفاً آن را همین امروز نصب کنید.

      2.پاسخ دادن به یک سوال

      سوالات فرصت خوبی برای استفاده از این ساختار است. به عنوان مثال، یک مصاحبه شغلی را تصور کنید که در آن از شما می پرسند: “چرا برای این شغل واجد شرایط هستید؟”

      چه: من بیش از 12 سال تجربه در کار رویارویی با مشتری، رسیدگی به چالش هایی مانند مهاجرت به سیستم های جدید و اجرای فرآیندهای جدید دارم.
      بنابراین چه: این تجربیات قبلی به من کمک می‌کند تا نتایج باکیفیت را به مشتریان شما ارائه دهم و در عین حال به شما کمک می‌کند تا روند استقرار خود را ساده کنید.
      حالا چه: خوشحالم که می‌خواهم در مورد شرایط من با برخی از مشتریان سابقم صحبت کنید.

      بازخورد دادن

      من اغلب مشتریانی را راهنمایی می کنم که نیاز به ارائه بازخورد سازنده دارند تا از این ساختار استفاده کنند. به عنوان مثال، شما یک همکار دارید که نتوانسته گزارش خود را به موقع تکمیل کند.

      چه: من متوجه شده ام که گزارش شما در چارچوب زمانی مورد توافق ما ارسال نشده است.
      بنابراین چه: این ما را برای تمرین کردن خود در مضیقه قرار می دهد و ممکن است ملاقات مشتری ما را به خطر بیندازد.
      حالا چه: من باید این گزارش را تا فردا صبح تکمیل کنید. لطفاً به من بگویید چه کاری می توانم برای کمک به شما انجام دهم.


      در نتیجه، تسلط بر ارتباطات ساختاریافته به شما کمک می‌کند پیام‌های خود را بسازید و آنچه را که قصد برقراری ارتباط را دارید اولویت‌بندی کنید، در حالی که به مخاطب کمک می‌کند اطلاعات شما را هضم کند و آن را به خاطر بسپارد. با استفاده از “What, So What, Now What” می‌توانید موقعیت‌های ارتباطی مختلف را پیمایش کنید و مطمئن شوید که پیام شما نه تنها شنیده می‌شود، بلکه درونی شده و براساس آن عمل می‌شود.

      منبع: مجله کسب و کار هاروارد